سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غریبه آشنا


ساعت 5:2 عصر چهارشنبه 88/11/14

اول از همه برایت آرزو مى‌کنم که عاشق شوى، و اگر هستى، کسى هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد، و پس از تنهاییت، نفرت از کسى نیابى، آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ...... اما اگر پیش آمد، بدانى چگونه به دور از ناامیدى زندگى کنى، برایت همچنان آروز دارم دوستانى داشته باشى، از جمله دوستان بد و ناپایدار ...... برخى نادوست و برخى دوستدار ...... که دست کم یکى در میانشان بى‌تردید مورد اعتمادت باشند. و چون زندگى بدین گونه است، برایت آروزمندم که دشمن نیز داشته باشى ...... نه کم و نه زیاد ...... درست به اندازه، تا گاهى باورهایت را مورد پرسش قرار دهند، که دست کم یکى از آنها اعتراضش به حق باشد ...... تا که زیاده به خود غره نشوى. و نیز آروزمندم مفید فایده باشى، نه خیلى بی‌خاصیت ...... تا در لحظات سخت، وقتى دیگر چیزى باقى نمانده است، همین مفید بودن کافى باشد تا تو را سرپا نگاه دارد. همچنین برایت آروزمندم صبور باشى، نه با کسانى که اشتباهات کوچک مى‌کنند ...... چون این کار ساده‌اى است، بلکه با کسانى که اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر مى‌کنند ...... و با کاربرد درست صبوریت براى دیگران نمونه شوى. و امیدوارم اگر جوان هستى، خیلى به تعجیل، رسیده نشوى ...... و اگر رسیده‌اى، به جوان نمائى اصرار نورزى، و اگر پیرى، تسلیم ناامیدى نشوى...... چرا که هر سنى خوشى و ناخوشى خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد. امیدوارم سگى را نوازش کنى، به پرنده‌اى دانه بدهى و به آواز یک سهره گوش کنى، وقتى که آواى سحرگاهیش را سر مى‌دهد ...... چرا که به این طریق، احساس زیبایى خواهى یافت ...... به رایگان ...... امیدوارم که دانه‌اى هم بر خاک بفشانى ...... هر چند خرد بوده باشد ...... و با روییدنش همراه شوى، تا دریابى در یک درخت چقدر زندگى وجود دارد. به علاوه امیدوارم پول داشته باشى، زیرا در عمل به آن نیازمندى ...... و سالى یکبار پولت را جلو رویت بگذار و بگویى: «این مال من است»، فقط براى این‌که روشن کنى کدامتان ارباب دیگرى است! و در پایان، اگر مرد باشى، آروزمندم زن خوبى داشته باشى ...... و اگر زنى، شوهر خوبى داشته باشى، که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان، باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید ...... اگر همه این‌ها که گفتم برایت فراهم شد، دیگر چیزى ندارم برایت آروز کنم ......


¤ نویسنده: الهه

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
44
:: بازدید دیروز ::
5
:: کل بازدیدها ::
96147

:: درباره من ::

غریبه    آشنا

الهه
فکر نمی کردم این جوری شه ولی دست من نبود که شد دیگه ...

:: لینک به وبلاگ ::

غریبه    آشنا

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[4] . ا[4] . من[3] . ش[3] . 2[2] . خدا[2] . ل[2] . ک[2] . و[2] . وقتی . یاد . 0 . گلایل . گلم . تو . جهان . محبت . نیستی . ه . دد . ر . س . سهراب . سوگند . سیب . آدما . آرزو . آینه . ص . صبح . ع . عقل . غریب . غریبه . ف . ق .

:: آرشیو ::

غریبه آشنا دوستت دارم بیا
دل

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

نور
موهیول
دوسش داشتم و دارم

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::